پایگاه اطلاع رسانی پایگاه مقاومت بسیج کوثر

به لطف خدا تا آخر با یاد شهدا می ایستیم

پایگاه اطلاع رسانی پایگاه مقاومت بسیج کوثر

به لطف خدا تا آخر با یاد شهدا می ایستیم

پایگاه اطلاع رسانی پایگاه مقاومت بسیج کوثر

رهبر انقلاب در روز عید مبعث در دیدار با مسئولان و سفرای کشورهای اسلامی فرمودند: امروز زشت‌تر و بدتر از مکّه‌ی آن روز، کسانی هستند که در ماه رجب - ماه حرام - خانواده‌های یمنی را به عزا مینشانند؛ در یک شبانه‌روز صدبار، دویست‌بار با هواپیما حمله میکنند به یک نقطه‌ای، به بهانه‌های واهی، با ادّعاهای دروغ؛ این ملّت ملّت مظلومی است... ما هر مقداری که بتوانیم از مظلوم حمایت میکنیم.

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) صلوات فراموش نشود.

طبقه بندی موضوعی
وبسایت قلمداد

شهید حاج حسین خرازی

شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۵۳ ب.ظ

جلسه فرماندهی در یکی از مقرها تشکیل می شد. دستور رسید. هیچ کس بدون کارت شناسایی وارد نشود. من به اتفاق یکی از بچه‌هایی که بچه یزد بود نگهبانی دم در را به عهده گرفتیم.

همواره رعایت سلسله مراتب نظامی به ویژه در برگزاری جلسات عملیاتی بسیار با اهمیت بود و باید با تدابیر ویژه از ورود نیروهای غیر مسئول به جلسات جلوگیری میشد تا اسرار نظامی حفظ شود .

کنترل کارت ها به عهده من بود. فرماندهان یکی یکی با نشان دادن کارت شناسایی وارد محوطه می شدند و از آنجا به محلی که جلسه برگزار می شد، می رفتند....

نگاهم به در بود. یک ماشین جیپ جلوی در نگهبانی توقف کرد. قصد ورود به محوطه را داشت.

جلو رفتم و گفتم: "لطفا کارت شناسایی."

گفت: "ندارم."

گفتم:"ندارید؟"

گفت:" نه ندارم."

گفتم:" پس باعرض معذرت اجازه ورود به جلسه رو هم ندارین!"

دستش را روی شانه راننده زد و گفت: "حرکت کن:

جلویش ایستادم و گفتم:" کجا؟"

گفت:"تو محوطه"

گفتم: "نمی شه"

گفت: "بهت میگم بروکنار."

گفتم:"نه آقا نمیشه."

گفت:"چی چی رو نمیشه، دیرم شد."

محکم واستوار جلویش ایستادم و به دوستم گفتم:

"آماده باش هر وقت گفتم، شلیک کن."

دوستم اسلحه رابه طرف ماشین گرفت و با لهجه زیبای یزدی دو سه بار گفت: "رضایی بزنم یا می زنی؟ رضایی بزنم یا می زنی؟"

وقتی راننده جدیت مان را دید گفت: "حاجی، این آقای بسیجی، شوخی سرش نمی شه!"دست برد. داخل جیبش و کارتش را بیرون آورد و گفت: "بفرمایید این هم کارت شناسایی!"

مشخصات کارت را با دقت خواندم نوشته بود:

حاج حسین خرازی

گفتم:"ب ب ببخشید آقا من فقط به وظیفه ام عمل کردم."

حاجی خندید وگفت :" آفرین بر شما رزمندگان، وظیفه شناس"

بعد از آن هر وقت مرا می دید. می خندید و گفت: "رضایی بزنم یا می زنی"؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی